وصله پینه های دلِ یک عدد ماهی (٢)

ساخت وبلاگ

وصله پینه های دلِ یک عدد ماهی 

.

.

قسمت دوم 

خواب

.


خانوم رومیزی دارین ؟

از این رانر ها ؟

- اینارو نگاه کنین ، همینا که روش شکوفه های گیلاس داره 

دورشم طرح آجر سه سانته دیوار حیاط قدیمیتونو زدن رنگ زمینشم آبیه آبیه ، رنگ فیروزه 

حالا این یکی رو ببینین 

رنگ خورشیدِ وقت طلوع 

گلاشم ارغوانیه ، از اونا که بهار که میشه آدم دلش پر میکشه براشون

راستی چه رنگی میخواستین شما؟

.

ماهی ، کجایی ؟ بدو هواپیما پریدا هنوز کارت پروازم نگرفتی 

.

خانوم همون صورتیه رو بدین ، همونی که  آسمونش نیلیه

- فیروزه ایه؟ ... چشم الان 

.

اون روسریه رم بدین ، همون طرح سنیتیه که پرنده ی روش پر کشیده تو گلا ، فقط سریع که نپره 

.

-بین اون همه گل کدوم پرنده اس که هوای پریدن کنه؟

.

پرنده خاصیتش پروازه و پریدن 

حالا می خواد غرق گل باشه می خواد نباشه ، پرنده اگه بمونه میمیره ... هواپیما رو گفتم

می دوام و می دوام و صدای مامان 

ماهی کجایی ؟ بدو هواپیما پریدا ! هنوز کارت پروازم نگرفتی  

می دوام و می دوام ...

.

.

بیدار شو دیگه 

چقد می خوابی مادر؟

باز کجا غرق شدی ؟


.

.

ساعت سه نیمه شب است 

خوابم نمی برد ، نگرانت هستم 

نگران هوای برفیه رشت و جاده 

پیام میدهم : رسیدی عزیزم ؟

.

ساعت از چهار صبح گذشته است 

بله رسیدم ، چرا بیداری ؟

.

می آیم بنویسم سر شبی خواب بد دیدم 

خواب ادرارگربه ی سیاه ِ ماهی خوار ، خواب خرچنگ روی دیوار خانه ، خواب تاریکی 

می آیم بنویسم دل نگرانت بودم 

می آیم بنویسم زنجیر چرخ داری ؟

می آیم بنویسم تنها آخر هفته ایست که کار ندارم ، کاش زودتر بیایی و مرا انقدر تنها نگذاری ، یا حداقل زنگ بزنی که حرف دارم 

 می آیم بنویسم تمام آخر هفته ها را یا نیستی یا اگر هستی با من نیستی  

می آیم بنویسم من مثل تو بی حواس نیستم ، حواست کجاست ؟ دلت هست ؟!

اما 

می نویسم 

همینجوری ، کمی دل درد داشتم 

.

.

ساعت شش صبح 

آخی ، بهتر می شی 

.

.


چشممو باز می کنم 

 نور آفتاب از پنجره چشممو می زنه ،  دوباره می بندم 

غلت می زنم و سرمو قایم می کنم زیر پتو 

.

باز پرده رو جمع کردین عزیز ؟ 

- سلااام خانووم 

چه عجب

به قول آقاجون خدا بیامرزت ، هرکی نور صبحو از خودش بگیره ، زندگیش بی برکت میشه 

پاشو دیگه مادر 

.

 ،همین یه  امروزو آفم ، شماکه بهتر میدونی عزیز جون 

موبایلمو چک می کنم 

یکی هفت یکی هشت و نیم 

.

مادر راستی از بیمارستان زنگ زدن خونه ، آقای دکتر بود 

گفت کارت داره ، گفت موبایلتو جواب ندادی 

عزیزم ، دردت به جونم زشته بخدا پسر مردمو چرا اذیت می کنی ؟

هیچ تو آینه به خودت نگاه کردی ؟ 

به زیر چشمات ؟ 

مادر مگه تا کی جوونی ؟ گناه داره ، همه جا که باهات اومده طفلی ، اصن در و همسایه و فک وفامیل چی میگن ؟ خوب  اونم بالاخره خسته میشه دیگه 

.

پتو رو می کشم رو سرم 

.

چرا جواب نمیدی مادر ؟

.

.

عزیز ، عزیز جونم ، بخدا دست خودم نیست 

نمی تونم الان

.

تلفن دوباره زنگ می زنه 

.

سلام پسرم 

خوبی مادر ، مریضات خوبن 

بلکم تو بیدارش کنی ، هنوز تو رختخوابه 

.

.

سلااام خانوم دکتر ، احوالات ؟

چی شد این جواب ما ؟

.

کدوم جوابو میگی ؟

.

اگه انقد حواس پرت نبودیا ، الان باید عزیز به جای تو بچمونو نگه می داشت

.

 تو نگفتی صبورم ؟ نگفتی کمکت می کنم ؟

.

آقای دکتر ، مریض تخت بیست و چهار ارست کرده 

.

بیییییییبببببببب

.

.

.

.


.

.

چهارشنبه سوریتون مبارک...
ما را در سایت چهارشنبه سوریتون مبارک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmyrunnylife1 بازدید : 52 تاريخ : جمعه 1 ارديبهشت 1396 ساعت: 5:38